معنی کار عبث و بیهوده

حل جدول

واژه پیشنهادی

بیهوده و عبث

گزافه

گِزاف


کار عبث و بیهوده کردن

خشت بر روی دریا زدن


کار بیهوده

باد در قفس کردن

لغت نامه دهخدا

بیهوده کار

بیهوده کار. [دَ / دِ] (ص مرکب) کسی که کار بی فایده و بی حاصل میکند. (ناظم الاطباء). میاط: اِهزال، بیهوده کار یافتن کسی را. هَزِل، نیک بیهوده کار. (منتهی الارب). || مردم ناچیز. || مسخره و لطیفه گو. (ناظم الاطباء).


عبث

عبث. [ع َ ب َ] (ع ص، اِ) هزل. (اقرب الموارد). هرز. (منتهی الارب). || (مص) کاری کردن که فایده آن معلوم نباشد یا فاعل آن را غرض درستی نبود. (اقرب الموارد).
- عبث گفتن، بی معنی و لاطائل حرف زدن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی آزاد

عبث

عَبَث، لَهْو و لَعَب- مشغولیّات بیهوده و بی فایده- شوخی و بازی- کار بی فائده و بی نتیجه،

فرهنگ معین

عبث

(اِمص.) انجام دادن کاری که فایده آن نامعلوم باشد، (ص.) کار و تلاش بیهوده و بی فایده. [خوانش: (عَ بَ) [ع.]]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عبث

بیهوده، گزاف

فرهنگ عمید

عبث

بیهوده،
(قید) به‌بیهودگی،

عربی به فارسی

عبث

عبثی , بی فایدگی , بیهوده گی , پوچی

مترادف و متضاد زبان فارسی

عبث

باطل، بی‌ثمر، بی‌فایده، بی‌نفع، بیهوده، حرف‌مفت، مزخرف، هدر، هرز، هرزه، یاوه،
(متضاد) مثمر

معادل ابجد

کار عبث و بیهوده

831

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری